استانبول! خرید یا تفریح؟
1403/11/29استانبول؛ شهری که آدم را بین لذت خرید و لذت تفریح معلق نگه میدارد! اینجا هر گوشهاش یا شما را به گشتوگذار میکشاند یا چمدانتان را سنگینتر میکند. آمادهاید ببینید کدام وسوسه پیروز میشود؟
استانبول کجاست؟
کمتر کسی را پیدا میکنید که استانبول را نشناسد و یا شرح زیباییها و جذابیتهای آن را نشنیده باشد. این شهر، بهعنوان پایتخت اقتصادی و فرهنگی شهر ترکیه و پرجمعیتترین شهر این کشور شناخته میشود. نیمی از استانبول در قارهی اروپا و نیم دیگر آن در قارهی آسیا قرار گرفته و این دو نیمه بهوسیلهی تنگه بسفر به یکدیگر متصل شدهاند، بههمیندلیل استانبول را با نام پلی میان دو قاره هم میشناسند.
اگر به استانبول سفر کنید، مجموعهی جذابی از انواع المانهای مذهبی، همنشینی معماری سنتی و مدرن و جاذبههای گردشگری بینظیری را میبینید که این شهر را برای همیشه به شهر محبوب شما تبدیل خواهد کرد.
شهر استانبول با تاریخ ۲۵۰۰ سالهی خود، آنقدر پرجمعیت است که امروزه به هفتمین شهر پرجمعیت اروپا بدل شده و همچنان سالانه گردشگران زیادی بر این جمعیت افزوده میشوند. شاید برایتان جالب باشد که بدانید نام تاریخی این شهر، قسطنطنیه است و تاریخ دور و دراز آن با حکومت عثمانیها پیوند خورده؛ بههمیندلیل جمعیت این کشور را مسلمانان تشکیل میدهند و بهدلیل نزدیکی به کشور ایران و قرابتهای فرهنگی زیاد میان آنها، بهترین مقصد گردشگری برای ایرانیان مسلمان بهشمار میرود.
اما موضوع اصلی، استانبول! خرید یا تفریح؟
استانبول شهری است که هر مسافر را با آغوش باز میپذیرد و بین دو دنیای متفاوت اما جذاب، یعنی خرید و تفریح، سرگردان میکند. شهری که در هر کوچهاش داستانی نهفته است و در هر گوشهاش وسوسهای تازه انتظار شما را میکشد. چه برای گشتوگذار در تنگه بسفر آمده باشید، چه برای پر کردن چمدانهایتان با سوغاتیهای رنگارنگ، استانبول همیشه چیزی بیشتر از آنچه انتظار دارید برایتان دارد. در این نوشته، میخواهیم با نگاهی طنز و شیرین، این دوراهی هیجانانگیز سفر به استانبول را زیر ذرهبین بگذاریم!
سفر به استانبول چیزی شبیه به دویدن در یک فروشگاه بزرگ شکلات است. نمیدانید باید از کجا شروع کنید و هر قدمی که برمیدارید، وسوسهای جدید سر راهتان سبز میشود. اما سوال اساسی این است: وقتی به استانبول میروید، واقعاً برای تفریح میروید یا خرید؟ بیایید با هم این معمای پیچیده را بررسی کنیم!
وقتی پا به استانبول میگذارید، اولین چیزی که چشمتان را میگیرد، صدای مرغهای دریایی و بوی باقلوا است. از همان لحظه، ذهنتان درگیر میشود: «اول یک چای ترکی بخورم یا مستقیم بروم بازار بزرگ؟» البته که تصمیم سختی است! چون اگر چای را انتخاب کنید، ممکن است نتوانید از کنار مغازههای رنگارنگ و فریبنده بازار بگذرید.
بازار بزرگ استانبول، چیزی بیشتر از یک بازار است؛ اینجا یک دنیای موازی است! شما واردش میشوید و ناگهان احساس میکنید که در زمان سفر کردهاید. یک دست فروش چای سیاه تعارف میکند، دیگری اصرار دارد که حتماً فرش دستباف بخرید، آن یکی هم اصرار دارد که بدون خرید یک کیف چرم اصل، از این شهر خارج نشوید. در این میان، شما فقط آمدهاید یک یادگاری کوچک بخرید! و البته، این یادگاری کوچک معمولاً به خرید یک چمدان اضافه ختم میشود.
اما اگر بتوانید از چنگال بازار بزرگ جان سالم به در ببرید، نوبت به تفریح میرسد. تنگه بسفر با کشتیهای سفید کوچک منتظر شماست. روی عرشه که مینشینید، نسیم خنک دریا صورتتان را نوازش میکند و با خودتان فکر میکنید: «این لحظه، دقیقاً همان چیزی است که برایش آمدهام.» البته این حس آرامش دقیقاً تا زمانی ادامه دارد که یک دستفروش وسط دریا به شما اصرار کند یک بسته شاهبلوط بخرید!
بعد از گشت دریایی، شاید هوس کنید به یکی از حمامهای تاریخی استانبول سری بزنید. وارد حمام میشوید و ناگهان حس میکنید در یک سریال تاریخی عثمانی بازی میکنید. صدای آب، بخار گرم و ماساژ سنتی ترکی چیزی است که خستگی تمام خریدهای روز قبل را از تنتان بیرون میکند. البته بعد از حمام دوباره وسوسه میشوید که در مسیر برگشت به هتل، از یک مغازه ادویهفروشی هم "فقط نگاهی" بیندازید. حدس بزنید چه میشود؟ درست است! با یک کیسه پر از زعفران، سماق و چای سیب از مغازه بیرون میآیید.
در نهایت
سفر به استانبول یک ماجراجویی تمامعیار است که هرگز نمیتوانید بین خرید و تفریح یکی را انتخاب کنید. هر چقدر هم که بگویید این بار فقط برای استراحت میروید، خودتان را وسط یک مغازه فرشفروشی پیدا میکنید که دارید چانه میزنید! خلاصه، استانبول شهر انتخابها نیست؛ شهر تسلیمشدن در برابر وسوسههاست! و مهم نیست چند بار به خودتان قول بدهید "این آخرین خرید است"، چون استانبول همیشه یک شگفتی تازه برای شما دارد.




